حضورت را ندارم امّا
شعر میگه هستی!
به رسم عاشقی برات شعر میگم ...
دلم میخواد از جزییات صورتت حرف بزنم
اونجا که می خندی و زمان کند میشه..
چشم هات؛ منشا جاودانه ای که روزی من رو به دنیایی کِشوند که هیچوقت با اون آشنا
نبودم
چشمام تورو گذاشته جای همه ی آدما...